در شرق چین، یک بیمارستان به پدران این فرصت را میدهد که تمام آنچه را که همسرانشان در طی زایمان تحمل میکنند را تجربه کنند.
بعد از اینکه چندین مادر از عدم ابراز همدردی همسرانشان شکایت کردند، بیمارستان تصمیم گرفت که به آقایان این فرصت را بدهد تا دردی که همسرانشان در طی زایمان میکشند را در همان سطح با شدتی از یک تا ده را تجربه کنند.
جلسات رایگان هر دوهفته در بیمارستان مامایی آیما در شانگهاین برگزار می شود و اگر تعجب نمیکنید ۱۰۰ نفر در این جلسات ثبت نام کردهاند. اما چرا این آقایان اینقدر مشتاق چنین تجربهای هستند؟ شاید به این علت است بر خلاف غربیها، مردان چینی معمولا در هنگام زایمان در کنار همسرشان نیستند، و به همین علت تصور از زایمان همچنان برایشان ناشناس باقی مانده و آن ها نیز می خواهند با این تجربه کمی آشنا شوند.
تظاهر زایمان برای این پدران، با پدرهایی میسر میشود که به دستگاهی متصل هستند و آن ها را به شکم این پدران متصل می کنند و شوکهای الکتریکی برای تقلید انقباض میدهند. یکی از شرکت کنندگان درد این شوکها را این گونه توصیف کرده که "احساس میکردم که قلب و ششهایم در حال جداشدن هستند." درحالیکه این شخص تنها قدرت درد را تا سطح هفت تجربه کرده بود.
یکی از زنان اعتقاد دارد که این کار هدفی را دنبال میکند و میگوید "اگر آقایان بتوانند این درد را تجربه کنند، پس به حتم آن ها با همسرانشان با محبت و عشق بیشتری برخورد می کنند."
متاسفم اما حتی با شبیه سازی هم این درد همچنان به درد واقعی زایمان نمی رسد چرا که موجودی به اندازه هندوانه از یکی از اعضای بدن بیرون می آید. در نظریه فکر جالبی است، اما استرسی که قبل از رفتن به اتاق زایمان هست را نمی توان جور دیگری تجربه کرد. چرا که هیچ یک از ترسهایی که یک مادر دارد از جمله دیر آمدن کودک یا فوریت های پزشکی به خاطر بزرگ بودن سر نوزاد را نمی توانند تجربه کنند.
من در همینجا به ترس از زایمانم اعتراف میکنم، و این به سال های 1980 بر میگردد زمانی که من تنها 13 ساله بودم. در مدرسهای در ایرلند شمالی، من ویدیویی را در کلاس علوم نشان دادم که در آن به دنیا آمدن یک نوزاد را از زاویه ای به شدت کلوزآپ نشان می داد. با دیدن این ویدئو من از حال رفتم و مجبور شدم با دل دردی شدید کلاس را ترک کنم. انگار تقدیرم همانجا معلوم شد؛ هرگز و هرگز فکر زایمان را هم در مورد خودم نکردم و آن روز به خودم قول دادم که هیچوقت باردار نشوم و بر روی قولم ماندم.
در سن 32 سالگی، زمانی که تصمیم گرفتم که دوره بارداری را بگذرانم، من این ترس را با پزشکم در میان گذاشتم. او این قول را به من داد که در زمان بارداری مرا تحت مراقبت نگه میدارد و از درمانهای هیپنوتیزمی و شناخت درمان برای ترسی که دارم استفاده می کنند. با این راه حل خوشحال بودم و بالاخره باردار شدم. اما زمانی که برای گرفتن وقت تراپی رفتم، متوجه شدم که باید بیشتر از دوره بارداریام درلیست انتظار باشم. گریه کردم. می دانستم که اگر بخواهم فرزندم را بدنیا بیاورم تنها با جراحی ممکن است. هر کسی که از ترس زایمان رنج نمی برد به احتمال متعجب میشود که چرا من ترجیح دادم به جای زایمان طبیعی در آب، جراحی داشته باشم. همه آنچه که می توانم بگویم این است که می خواستم آن بریدگی تنها بر روی شکمم باشد تا قسمت های دیگر بدنم. بیشتر احساس عادی و منظم بودن می کردم. خوشبختانه ملاقات های پیدرپی با پزشک و دیگر مادران، باعث شد که من برای هر دو فرزندم از جراحی استفاده کنم.
هنوز مطمین نیستم که چگونه توانستم این دوره را بگذرانم، اما این را می دانم که چرا هر زن بارداری حق دارد روش به دنیا آوردن فرزندش را انتخاب کند. من برای تمام زنانی که چه به صورت طبیعی و چه با کمک جراحی فرزندانشان را به دنیا میآورند احترام خاصی قائل هستم. همانطور که هر زنی نظر خاص خودش را در سیاست، دین و چگونگی مراقبت از فرزندش دارد، همانطور باید تمام دلایل و انتخابهایش برای چگونگی به دنیا آوردن فرزندش را نیز داشته باشد.
من هیچ عذر خواهیای به ترسم بدهکار نیستم. و این ترس را بارها و بارها برای زنان دیگر، دوستانم، شوهرم و خانوادهام توضیح داده ام. چطور یک نفر ترس از پرواز، ارتفاع یا ترس از سوسک خود را به دیگران توضیح میدهد؟ این هم مثل همین ترسها است. اما در دوره اول بارداری ام ترس بیشتری را داشتم چرا که همیشه در این فکر بودم که احتمال زود به دنیا آمدن فرزندم زیاد است و من مجبور هستم که همیشه آماده باشم.
پس حالا چین به همسران تنها بخش خیلی کوچکی از این درد را نشان میدهد، اما هیچ وقت نمی توانند مشکلات فکری، ترس ها، نگرانی ها و درگیریهایی که زنان در حین زایمان تحمل میکنند را شبیهسازی کنند.
افزودن دیدگاه جدید
دیدگاه خود را بیان کنید