میگرده دنیا روی مدارِ گرامافون،
روحِ ادیتپباف توی خونه شناوره
این بطریای خالی تو رو آه میکشن،
سیگارِ برگم عطرتو از رو نمیبره
حالا شدم شبیهِ رابینسون کروزوئی
که ناگزیرِِ داشتنِ عشقی خیالیه
لپتاپِ من مثِ یه تله باز مونده و
جامون رو تختِ خوابِ تو چتروم خالیه
دائم با خاطراتِ خودم جنگ میکنم،
هر شب تمامِ حافظهمو دزد میزنه،
اما دوباره اونطرفِ جنگلِ گِرَس،
تصویر دلفریب و هوسناکِ یه زنه...
زیبازنِ اثیریِ دنیای بوفِ کور!
عشقت من و هدایتو همدست میکنه
وقتی تو جای حبهی انگورِ قصهای،
هر گرگی با شرابِ چشات مست میکنه
مثلِ لولیتا توی سرم پرسه میزنی،
جاموندی توی لکهی ماتیکِ پیرهنم
این گوشی دیگه زنگشو از یاد برده و
من مثل داسِ کهنه دارم زنگ میزنم
شکل گلادیاتوریام که خیالِ تو،
مثل یه خالکوبی تو رؤیاش حک شده
هی دوره میکنم همهی فیسبوکمو،
پیج تو هست و صاحبش اینبار هک شده
بیریتمِ کفشِ پاشنهبلندِ تو گم میشم،
عطرت یه جاده بود که مسیرو درست بیام
سنگین شده سرت مثِ سنگینی سکوت،
مثل سکوتِ من وسطِ بازجوییام
من ونگوگم که گوشمو دادم به خاطرت،
وقتی که عشق و عاشقی از یاد رفته بود
نفش ما جا به جا شد و این فیلم آخرش،
شکلِ سکانسِ آخرِ برباردرفته بود
میگرده دنیا روی مداری که صامته،
برگشته پرلاشز دیگه روحِ ادیتپیاف
بیتو تمامِ زندگی خشدار میگذره...
یه صفحه رو گرامافونی بیکلیدِ آف... //
افزودن دیدگاه جدید
دیدگاه خود را بیان کنید